مهدیا گوهر بیفشان با قدمهایت جهانرا بین غبار معصیتها تیره کرده آسمانرا
گر بیایی فرش راهت می کنم چشمان خویش دل ز سودای فراقت مهربانا گشته ریش
رهبرا فسق و فساد در مردمان گشته زیاد کی شود نورت هویدا ای گل باغ مراد
جان زهرا جدهّ ات آن کشته ای دست جفا رخ نما ای مهربان شمشیر برگیر از غفا
از تو می خواهم به هق هق های من پایان دهی سُمّ اسبت می شوم گر یک نظر برمن نهی
از چه رو آقا حسینم راه حق را پیشه کرد بربقای دین اسلام آن عزیز اندیشه کرد
لاکن امروز ای شما ای مهدی صاحب زمان یک نظر بنما به این گردون به بزم غافلان درتب حرص و تجمّل یادی از ایمان نیست ایکه در غیبت نشستی این تحمّل بهر چیست
" اشرف ایة اله زاده شیرازی "
"زیبا هوای حوصله ابری است"
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب بشوید
دلتنگی مرا
"زیبا"
هنوز عشق
در حول و حوش چشم تو میچرخد
از من مگیر چشم
دست مرا بگیر و کوچههای محبت را
با من بگرد
یادم بده چگونه بخوانم
تا عشق در تمامی دلها معنا شود
یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت
در تندباد عشق نلرزد
زیبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را
احساس می کنم
آنگونه عاشقم که نیستان را
یکجا هوای زمزمه دارم
آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است
"زیبا"
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم
"زیبا"
کنار حوصلهام بنشین
بنشین مرا به شط غزل بنشان
بنشان مرا به منظرهی عشق
بنشان مرا به منظرهی باران
بنشان مرا به منظرهی رویش
من سبز میشوم
زیبا ستارههای کلامت را
در لحظههای ساکت عاشق
بر من ببار
بر من ببار تا که برویم بهاروار
چشم از تو بود و عشق بچرخانم
بر حول این مدار
"زیبا"
زیبا تمام حرف دلم این است
من عشق را به نام تو آغاز کردهام
در هر کجای عشق که هستی
آغاز کن مرا ...

|